فروغ «علامه»
به گزارش ایسنا، امروز ۲۴ آبان ماه چهل و سومین سالگرد درگذشت آیتالله العظمی سید محمدحسین طباطبایی معروف به علامه طباطبایی در سال ۱۳۶۰ است.
آباء و اجداد علامه طباطبایی از طرف پدری به امام حسن مجتبی (ع) و از طرف مادری به امام حسین (ع) میرسد. سید محمدحسین جد علامه طباطبایی از شاگردان و دوستان صمیمی علامه محمدحسن نجفی معروف به صاحب جواهر، صاحب کتاب «جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام» بود و نامهها و نوشتههای شیخ را به دلیل خوشخط بودن، بازنویسی میکرد. او خود مجتهد بود و به علوم غریبه و خفیه از جمله رمل، جفر و … تسلط داشت.
با این حال سید محمدحسینِ کهنسال از نعمتِ داشتن فرزند محروم بود. روزی هنگام تلاوت سوره انبیاء با قرائت آیه ۸۳ این سوره و خواندن آیهِ «وَأَیُّوبَ إِذْ نَادَیٰ رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» دلش شکست، در همان لحظه چنین ادراک کرد که اگر حاجتش را از خداوند بخواهد به او اعطا میشود. او نیز دعا کرد و خدا فرزند صالحی به او داد و آن پسر، سید محمد آقا، پدر علامه طباطبایی شد.
محمدحسین؟
حاصل ازدواج سید محمد آقا و ربابه خانم در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۲۸۲ در روستای شادباد مشایخ تبریز متولد شد و نامش را محمدحسین گذاشتند. سید محمد آقا از فرزندان ابراهیم بن اسماعیل دیباج نواده امام حسن مجتبی (ع)، فردی فاضل و مجتهد و از علما و ملاکان سرشناس تبریز بود. ربانه خانم هم از نوادگان امام حسین (ع) و دختر غلامعلی یحیوی از اشراف بهنام تبریز بود. ایشان چهار سال بعد محمدحسن، دومین پسرش را به دنیا آورد و اندکی بعد، چشم از جهان فروبست.
پنج سال بعد در سال ۱۲۹۱ سید محمد آقا هم درگذشت. پس از فوت پدر و مادر، حاج میرزا باقر قاضی پدر شهید آیتالله سید علی قاضی طباطبایی، شهید محراب و از بزرگان فامیل، کفالت سید محمدحسین و سید محمدحسن را بر عهده گرفت.
سید محمدحسین نوجوان در ابتدای آموختن، توفیق چندانی در فهم مطالب درسی نداشت او اما با توسل به اهل بیت و عنایت الهی، گشایش مستمر فکری پیدا کرد و مدارج عالی علمی و سلوک الهی را به صورت مستمر طی کرد و به مدارج بالای علمی و انسانی و سلوکی ارتقاء یافت.
محمدحسین و محمدحسن طی سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۲۹۶ به صورت خصوصی خواندن قرآن، گلستان، بوستان، نصاب الصبیان، اخلاق ناصری، انوار سهیلی، تاریخ عجم، منشآت امیر نظام و ارشاد الحساب را نزد شیخ محمدعلی سرایی آموختند و از سال ۱۲۹۷ به نظام آموزش و پرورش که به تازگی وارد ایران شده و از کلاسهای درس فرانسه با آموزش زبان فرانسوی الگوبرداری شده بود، رفتند و تا کلاس پنجم در این مدارس درس خواندند.
پسرهای سید محمد آقا از کلاس ششم به آموختن دروس عربی از جمله کتابهای صرف، تصریف و جامع المقدمات به مدرسه طالبیه تبریز رفتند. محمدحسین و محمدحسن به دلیل هوش و گیرایی بالا دروس حوزه را به سرعت به پایان رساندند. آنان در عطش تحصیل علوم عالیه و به دلیل فقدان تدریس این دورهها در تبریز تصمیم به سفر به نجف اشرف گرفتند اما این سفر بعد از ازدواج سید محمدحسین انجام شد.
ازدواج
او در سال ۱۳۰۴ و در ۲۲ سالگی با قمرالسادات مهدوی طباطبایی، دختر حاج میرزا مهدی مهدوی طباطبایی از دختران فامیل ازدواج کرد و در حدود یک سالگی نوزاد تازه متولدش، به همراه خانواده و برادرش سید محمدحسن به نجف اشرف مهاجرت کرد. آنان برای تامین مخارج زندگی و تحصیلشان در نجف، بخشی از املاک پدری در تبریز را فروختند و بقیه مخارجشان را از فروش محصولات املاک زراعی پدر تامین کردند.
با ورود خانواده طباطبایی به نجف اشرف و به دلیل وضعیت غیر بهداشتی و شرایط نامناسب آب و هوای شهر نجف، نوزاد تازه متولد درگذشت. این اتفاق برای دو فرزند بعدی علامه نیز تکرار شد.
با قرار گرفتن آیت الله سید علی آقا قاضی، از اساتید به نام اخلاق، عرفان، سیر و سلوک نجف در مسیر زندگی سید محمدحسین مسیر زندگی و سرنوشت او تغییر کرد. اگرچه همسر سید محمدحسین با سید علی قاضی نسبتِ دور فامیلی داشت، اما تعاملات اجتماعی او و محمدحسین در احوالات روحی قمرالسادات که دچار سقط مکرر فرزند و افسردگی شدید ناشی از آن شده بود، تاثیر شگرفی گذاشت.
سید علی قاضی در دیداری که با قمرالسادات داشت به او نوید زنده ماندن فرزند چهارمش را داد حتی به او اسم نوزادش را گفت و مدتی بعد طبق پیشگویی سید علی «عبدالباقی» به دنیا آمد. قمرالسادات در زایمانهای بعدی نیز صاحب دو دختر شد.
به علت ممنوع شدن خروج ارز توسط رضا شاه پهلوی در سال ۱۳۱۴ و توقف انتقال پول به نجف، علامه و برادرش به شدت دچار مشکل معیشتی شدند و با صرفهجویی، فروش اثاث منزل و استقراض از اطرافیان گذران زندگی کردند اما با رسیدن پول غیرمنتطرهای که ناشی از نذر بود، علامه قرضش به طلبکاران را پرداخت کرد.
قمرالسادات ۳۹ سال بعد در سال ۱۳۴۳ چشم از جهان فروبست. علامه به همسر باوفایش عشق میورزید و برایش احترام بسیاری قائل بود. ایشان پس از مرگ همسر تا مدتها هر روز سر مزار او حاضر میشد و در فقدان او اشک میریخت.
ازدواج دوم
علامهِ در همان سال و در ۶۱ سالگی در دومین ازدواج با منصوره روزبه، خواهر رضا روزبه از دانشمندان و مذهبیون زنجانی عصر پهلویِ پسر ازدواج کرد.
سید محمدحسن برادر کوچک علامه فامیلی خود را «الهی طباطبایی» تعیین کرد و از عرفا و فلاسفه بهنام آن روزگار شد اما ۱۳ سال قبل از برادر بزرگتر و در سال ۱۳۴۷ جان به جان آفرین تسلیم کرد.
اجتهاد
آیتالله سید محمدحسین طباطبایی در نجف اشرف به مقام اجتهاد رسید و در سال ۱۳۱۴ به ایران برگشت. بعد از مراجعه به ایران به روستای محل تولدش برگشت و یک دهه به زراعت و کشاورزی مشغول شد.
سید عبدالباقی طباطبایی، فرزند علامه گفت: «در مدت ۱۰ سال بعد از مراجعه علامه از نجف به روستای شادآباد و به دنبال فعالیتهای مستمر ایشان، قناتها لایروبی و باغهای مخروبه تجدید خاک و اصلاح درخت شد و چند باغ جدید احداث شد و یک ساختمان ییلاقی در داخل روستا برای سکونت تابستانی ساختند.»
علم و معرفت
علامه طباطبایی در سال ۱۳۲۴ راهی قم شدند و در حوزه علمیه قم مشغول تدریس شدند.
ایشان از سال ۱۳۲۵ کلاس تدریس تفسیر قرآن را در قم آغاز کرد و آنچه را در این کلاسها آموزش داد، مکتوب کرد و اولین جلد تفسیر المیزان را در سال ۱۳۳۴ چاپ کرد. تفسیر المیزان به ۲۰ جلد رسید اما نوشتن آن ۱۷ سال زمان برد.
سید عبدالباقی، پسر علامه گفت: «پدرم از نظر فردی، هم تیرانداز بسیار ماهری بود و هم اسب سواری تیزتک و به راستی در شهر خودمان، تبریز بی رقیب بود، هم خطاطی برجسته بود، هم نقاش و طراحی ورزیده، هم دستی به قلم داشت و هم طبعی روان در سرایش اشعار ناب عارفانه و… و. اما از نظر شخصیت علمی و اجتماعی هم استاد صرف و نحو عربی بود هم معانی و بیان هم در اصول و کلام کم نظیر بود و هم در فقه و فلسفه، هم از ریاضی، حساب، هندسه و جبر حظی وافر داشت و هم از اخلاق اسلامی، هم در ستاره شناسی تبحر داشت هم در حدیث و روایت و خبر و …
شاید باور نکنید که پدر بزرگوارم حتی در مسائل کشاورزی و معماری هم صاحب نظر و بصیر بود و سالها شخصا در املاک پدری در تبریز به زراعت اشتغال داشت و در ساختمان مسجد حجت در قم عملا طراح و معماری اصلی را عهده دار بود و تازه اینها گوشهای از فضایل آن شاد روان بود وگرنه شما میدانید که بیجهت به هر کس لقب علامه نمیدهند و همگان به خصوص بزرگان و افراد خبیر و بصیر هیچکس را علامه نمیخوانند مگر به عمق اطلاعات یک شخص در تمام علوم و فنون عصر ایمان آورده باشند.»
علامه اخلاق و فقه را نزد آیتالله سید علی آقا قاضی طباطبایی، خوشنویسی را نزد میرزا علینقی خطاط، علوم ریاضی را نزد آقا سید ابوالقاسم خوانساری، دروس فقه و اصول را نزد آیتالله محمدحسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی اصفهانی، آیتالله محمدحسین نائینی و آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی و فلسفه را نزد آقا سید حسین بادکوبهای آموخت و اجازه اجتهادش را از آیتالله محمدحسین نائینی گرفت.
تفسیر
از ویژگیهای منحصر به فرد علامه طباطبایی تالیف کتاب تفسیر المیزان است. ایشان درباره علت نگارش این کتاب گرانقدر، بیان کردند: «هنگامی که به قم آمدم، مطالعهای در برنامه درسی حوزه کردم و آن را با نیازهای جامعه اسلامی سنجیدم و کمبودهایی در آن یافتم و وظیفه خود را تلاش برای رفع آنها دانستم. مهمترین کمبودهایی که در برنامه حوزه وجود داشت، در زمینه تفسیر و بحثهای عقلی بود و ازاینرو درس تفسیر و فلسفه را آغاز کردم.»
علامه طباطبایی با تفسیر المیزان، روش و سیره معصومین (ع) در تفسیر قرآن به قرآن را احیا کرد.
یکی از اساتید مصری در گفتوگو با مجله علمی دارالتقریب درباره تفسیر المیزان، گفت: «تفسیر المیزان، تفسیری جدید است بر قرآن کریم، نوشته علامه سید محمدحسین طباطبایی که از بزرگان علمای امامیه به شمار میآیند… د. با مطالعه بخشی از کتاب، توانایی علمی نویسنده، عمق بحثها، طرح مسائل مشکل با بیانی ساده و دوری از تعصب به مذهبی خاص، کاملا مشهود است.
ایشان، در تفسیر، شیوه خاصی را برگزیدهاند و قرآن را با قرآن تفسیر کرده و از بسیاری از اقوال و آراء که اساس صحیحی ندارند یا تأویلهایی که هدف از آن تفسیر قرآن نیست بلکه احیای یک نظریه علمی، یک اصل کلامی، یک نظریه فلسفی یا فتوای مذهبی است، اعراض کرده و پیرامون آنها بحث نمیکنند.»
تراوشات فلسفی
علامه تدریس فلسفه را از نیازهای حوزه علمیه قم تشخیص دادند و به تدریس کتاب «اسفار» همت کرد. احاطه و اشراف کامل ایشان بر مسائل فلسفی که حاصل تتبعات و مطالعات طاقتفرسا بود، این قدرت را به ایشان داد که علاوه بر شمارش مسائل اصلی فلسفه به تفکیک، مسائلی که ریشه یونانی دارد از مسائلی که ریشه اسلامی دارد، تفکیک کرده و نقش فیلسوفان مسلمان در تکامل فلسفه را مشخص کردند.
از دیگر ابتکارات ایشان ترتیب منطقی مسائل فلسفی و تنظیم آن بهصورت متون درسی است که در دو کتاب بدایة الحکمه و نهایة الحکمه به رشته تحریر درآمد.
تفکیک حقایق از اعتباریات، کار مهم دیگری بود که علامه به آن همت کرد. با تبیین این قاعده که مسائل جهان از علوم حقیقی و قابل اثبات با براهین دقیق علمی است اما علوم اعتباری مانند حقوق، فقه و … از حیطه براهین عقلی خارج است، توانست مرزهای حکمت عملی و حکمت نظری را مشخص کند.
پرورش و تکمیل نظریه حرکت جوهری، تبیین و شرح حدود ۷۰ مسئله در مبحث قوه فعل، تکمیل برهان صدیقین، مبارزه با فلسفه مادیگری و تقریب فلسفههای غرب و شرق از دیگر ابتکارات علامه در این حوزه است.
ویژگی دیگر تحقیقات فلسفی ایشان این است که علامه با تبحری خاص، مزایای حکمت متعالیه ملاصدرا را با تحلیلهای منطقی ابن سینا درهم آمیخته است به بیان دیگر ایشان فلسفه عمیق صدرائی را با شیوه تحلیلی بوعلی سینا تبیین کرده است.
عرفان
عرفان و موضوعات مرتبط از مباحث مورد علاقه علامه بود. ایشان با خواندن کتابهای شرح فصوص قیصری، مصباح الانس قونوی و فتوحات مکیة ابن عربی، نزد استادش میرزا علی آقا قاضی طباطبایی برای خودسازی و تهذیب نفس اشتیاق مشهودی داشت. ایشان با همراه کردن عرفان نظری و عملی، طعم شیرین حقایق عرفانی را چشید و به الگویی برای مشتاقان ایشان شد.
فقه و اصول
عظمت علمی علامه در مباحث تفسیری و فلسفی موجب تبحر ایشان در سایر علوم شد. ۱۰ سال بهرهگیری از معلومات مرحوم کمپانی، پنج سال شرکت در مجالس درس آیتالله نایینی، چند سال بهره مندی از محضر استاد سید ابوالحسن اصفهانی و شرکت در کلاسهای درس میرزا علی ایروانی و میرزا علیاصغر ملکی، از علامه طباطبایی، فقیهی دقیق و بهروز در بهکارگیری اصول فقهی ساخت.
ایشان، قبل از اشتغال به تدریس فلسفه و پرداختن به مباحث تفسیری، به مدت چندین سال، به تدریس اصول و فقه اشتغال داشتهاند.
ریاضیات
استاد سید حسین بادکوبهای با آگاهی از نقش عمیق ریاضیات در تقویت روشهای برهانی و فلسفی، علامه را به آموختن ریاضیات تشویق کرد و ایشان در کلاسهای درس سید ابوالقاسم خوانساری از متخصصان این رشته شرکت کرد. حساب استدلالی، هندسه مسطحه و جبر استدلالی دروسی بودند که علامه از ایشان آموخت.
علامه امور فلسفی را همچون مسائل ریاضی مطرح میکردند بر همین مبنا در زمان تدریس سعی میکردند مقدمات مباحث از امور بدیهی و متعارف یا از اصولی باشد که ادله آنها قبلتر بیان شده باشد. این روش، در آثار مکتوب ایشان از جمله اصول فلسفه، بدایة الحکمه و نهایة الحکمه رعایت شده است.
علامه براساس این مبنا، مسائل فلسفی را به دو گروه تقسیم کرد. گروه اول، مسائلی که موضوع آنها همان موضوع فلسفه است و در نتیجه محمول آنها هم مساوی با موضوع خواهد بود، مانند مسئله اصالت وجود. گروه دوم، مسائلی که موضوع آنها قسمی از موضوع فلسفه است مانند وجود ذهنی. ایشان، با دقت فراوان، از طرح مسائل مربوط به هر گروه، در بحث گروه دیگر، پرهیز میکرد و نظم منطقی و ریاضی را در همه مسائل و در تمام احوال حفظ میکرد.
حدیث
نقش بیبدیل حدیث در تبیین آیات قرآن و استخراج احکام الهی، مورد توجه و اهتمام جدی علامه بود. ایشان با دقت و وسواس زائد الوصف کتاب بحار الانوار علامه مجلسی را سه بار مطالعه و احادیث متقن و مستند آن را انتخاب کرد. ایشان در عین حال به تصحیح نسخهای از کتاب وسائل الشیعه پرداخت. همچنین در تفسیر المیزان در تفسیر هر آیه بخشی را با عنوان بحث روایی مشخص کردند. عمق مباحث و نحوه نقد و بررسی روایات نشان از مهارت فوق العاده علامه در علم حدیث و دیگر علوم وابسته دارد.
ادبیات عرب
علامه با توجه به اهمیت ادبیات عرب در فهم متون دینی، تحصیل این علم را با جدیت دنبال کرد. تسلط ایشان در این حوزه در تمامی آثار ایشان به خصوص در تفسیر المیزان که تماما به زبان عربی نوشته شد نمودی چشمگیر دارد.
استاد به ادبیات فارسی نیز علاقه زیادی داشتند به نحوی که در آغاز تحصیل، بوستان و گلستان سعدی را با شور و اشتیاق نزد استادی ادیب خواندند و علاقه ایشان به شعر باعث میشد که مفاهیم بلند عرفانی و فلسفی را با عباراتی لطیف به رشته نظم درآورند.
شاگردان
آیتالله دکتر مرتضی مطهری، آیتالله دکتر سید محمد بهشتی، آیتالله علی قدوسی، حجتالاسلام محمد جواد باهنر، علامه حسن حسنزاده آملی، آیتالله جعفر سبحانی، آیتالله عبدالله جوادی آملی، آیتالله سید محمدحسین حسینی طهرانی ملقب به علامه طهرانی، آیتالله اکبر هاشمی رفسنجانی، آیتالله سید علی خامنهای، آیتالله سید موسی صدر، آیتالله عبدالکریم موسوی اردبیلی، آیتالله محمدی گیلانی، آیتالله سید مهدی حسینی روحانی، آیتالله عزیزالله خوشوقت، آیتالله حسینعلی منتطری، مهدی روحانی، شیخ ابوطالب تجلیل تبریزی، محمدرضا مهدویکنی، آیتالله نوری همدانی و آیتالله ناصر مکارم شیرازی و محمدتقی مصباح یزدی از مشهورترین شاگردان علامه طباطبایی هستند.
آثار علمی
آثار عربی شامل الرسائل ۷ جلدی التوحیدیة، رسالة الولایة، رسالة النبوة و الامامة، بدایة الحکمه، نهایة الحکمة، المیزان فی تفسیر القرآن، سنن النبی، الاعجاز و التحدی، الشیعة، حاشیة الکفایة، تفسیر البیان فی الموافقة بین الحدیث و القرآن، علی (ع) و الفلسفة الإلهیّة، حواشی بحار الانوار است.
آثار فارسی علامه نیز شامل شیعه در اسلام، قرآن در اسلام، وحی یا شعور مرموز، اسلام و انسان معاصر، حکومت در اسلام، اصول فلسفه و روش رئالیسم، علی و فلسفه الهی، خلاصه تعالیم اسلام، رساله در حکومت اسلامی، اعجاز قرآن، رساله لب اللباب و تعالیم اسلام است.
رحلت
سید عبدالباقی طباطبایی با اشاره به وضعیت روحی پدر در آخرین روزهای حیات گفت: «حالات مرحوم علامه در اواخر عمر دگرگون شد و مراقبه ایشان شدید شده بود و کمتر تناول می کردند و مانند استاد خود مرحوم آیتالله قاضی این بیت حافظ را میخواندند و یک ساعت میگریستند: «کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش/ کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟»
از ۷-۸ روز قبل از رحلت، علامه هیچ جوابی به هیچ کس نداد و سخن نگفت. فقط زیر لب زمزمه میکردند «لااللهالاالله»
آیتالله سید عبدالکریم رضوی کشمیری، از عرفا و مجتهدان بزرگ شیعه با اشاره به احوالات علامه در آخرین ماههای حیات، تعریف کرد: «شب وفات علامه طباطبایی در خواب دیدم که حضرت امام رضا (ع) درگذشتهاند و ایشان را تشییع جنازه میکنند. صبح، خواب خود را چنین تعبیر کردم که یکی از بزرگان و عالمان از دنیا خواهد رفت و در پی آن، خبر آوردند که آیت الله طباطبایی درگذشت.
علامه ۱۶ خرداد ۱۳۶۰ به زیارت حضرت ثامن الحجج (ع) مشرف شدند و ۲۲ روز در مشهد اقامت کردند و بعد به جهت مناسب نبودن حالشان، او را به تهران آورده و بستری کردند. شدت کسالت طوری بود، که درمان بیمارستانی نیز نتیجهای نداشت تا بالاخره به شهر مقدس قم که محل سکونت ایشان بود برگشتند و در منزلشان بستری شدند و غیر از خواص، از شاگردان کسی را به ملاقات نپذیرفتند، حال ایشان روز به روز سختتر شد تا اینکه در بیمارستانی در قم بستری شدند.
قریب یک هفته در بیمارستان بستری شدند و دو روزِ آخر کاملا بیهوش بودند تا در صبح یکشنبه ۱۸ ماه محرمالحرام ۱۴۰۲ سه ساعت به ظهر مانده به سرای ابدی انتقال و لباس کهنه تن را خلع و به حیات جاودانی مخلع شدند و برای اطلاع و شرکت بزرگان از سایر شهرستانها، مراسم تدفین به روز بعد موکول شد و جنازه ایشان روز بعد، دو ساعت به ظهر مانده از مسجد حضرت امام حسن عسکری (ع) تا صحن مطهر حضرت معصومه (ع) تشییع شد و آیتالله سید محمدرضا گلپایگانی بر ایشان نماز گذاردند و در بالا سر قبر حضرت معصومه (ع) دفن شدند.
علامه در تاریخ ۲۴ آبان ۱۳۶۰ دار فانی را وداع گفت.»
مراوده امام و علامه
امام خمینی و علامه طباطبایی مراودات در مسائل علمی و سیاسی مراودات بسیاری داشتند. علامه به امام خمینی احترام ویژهای میگذاشت حتی ایشان را «استاد» خویش میخواند.
آیتالله سید علی خامنهای رهبر معظم انقلاب خاطره جالبی در این باره نقل کردند.
ایشان گفتند: «یک وقتی علامه محمدصالح حائری مازندرانی از شاگردان آخوند خراسانی ملقب به علامه سمنانی آمده بود قم، همه علما رفته بودند دیدنش؛ آقای خمینی هم بود، آقای طباطبایی هم بود. از بس قیافه آقای خمینی و آن متانت، در ذهن آقای علامه سمنانی ـ پیرمرد ملایی بود ـ جلوه کرده بود، خیال کرد که او علامه طباطبایی است؛ چون قبلا هم «تفسیر المیزان» یا مثلا «روش رئالیسم» را خوانده بود و به مقامات علمی و مقامات فلسفی ایشان واقف بود، فکر میکرد که آن صورت ذهنی با این چهره و این قیافه تطبیق میکند و شروع کرد با آقای خمینی به گرم گرفتن و اینکه بله، من کتاب شما را خواندهام، المیزان را خواندهام.
آقای خمینی هم آدمی [نبود] که دستپاچه بشود، مثلا فورا بگوید که نخیر! من نیستم، یا خجالت بکشد که حالا او دارد اشتباه میکند، چنین آدمی نبود واقعا. مثل کوه همینطور نشسته بود و گوش میکرد. آقای طباطبایی هم نشسته بود جلوی ایشان؛ دید که علامه سمنانی دارد اشتباه میکند، برای اینکه این اشتباه ادامه پیدا نکند رو کرد به علامه سمنانی و گفت طباطبایی من هستم؛ ایشان استاد من، آقای خمینی هستند.»
منابع:
طباطبایی، سید محمدحسین، شیعه در اسلام (طبع قدیم)، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ۱۳، ۱۳۷۸
طباطبایی، سید محمدحسین، بررسیهای اسلامی، قم، مؤسسه بوستان کتاب، ۱۳۸۸، طباطبائی، سید محمدحسین، تفسیر البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن
غیاثی کرمانی، سید محمدرضا، «اقیانوس حکمت: زندگی نامه علامه سید محمدحسین طباطبائی»، در مرزبان وحی و خرد: یادنامه علامه طباطبائی ره، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۱
انتهای پیام